پریاپریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

پریا خانم

قصه ی کوتاه «طاووس و کلاغ»

      روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد. طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد. کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟ طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی» بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!» کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد.  طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟»  کلاغ گفت:« به حرف های تو،...
1 مهر 1395

قصه زیبای آقای هندوانه

1 1   هوا خیلی گرم بود. آقای هندوانه داشت به سمت خانه می رفت. ناگهان صدای گریه ی یک بچه را شنید. جلو رفت.   دید یک بچه از روی دوچرخه اش روی زمین افتاده و دارد گریه می کند. آقای هندوانه دست بچه را گرفت و بلندش کرد اما بچه هنوز گریه می کرد. آقای هندوانه دلش سوخت و می خواست کاری برایش بکند. او فکری کرد و سپس یک قاچ هندوانه به بچه داد. بچه هندوانه را گرفت و خوشحال شد. آقای هندوانه دوباره به راهش ادامه داد. و با خودش شعر می خواند و می گفت: دوباره فصل گرماست می چسبه هندوانه بیا و امتحان کن یه قاچه هندوانه همین طور که شعر می خوند یک دفعه چند تا پسر بچه دور آقای هندوانه را گرفتند تا ...
1 شهريور 1395

ببعی چاق و چله

      یکی بود یکی نبود. توی یک دهکده کوچک چند تا گوسفند کوچولو با یک چوپان مهربان زندگی می کردند. بین آن ها یک گوسفند کوچکی بود به نام ببعی.  ببعی کوچولو عاشق غذا بود و تنها کاری که در دنیا دوست داشت غذا خوردن بود و آنقدر غذا خورده بود که حسابی چاق و چله شده بود که حتی راه رفتن هم برایش سخت شده بود.  یک روز چوپان از پنجره خانه اش به گوسفندهایش نگاه می کرد و دید ببعی نمی تواند به خوبی راه برود. فکر کرد موهای گوسفند بلند شده که نمی تواند راه برود، برای همین تصمیم گرفت پشم هایش را کوتاه کند. فردای آن روز چوپان قیچی اش را برداشت و به سمت طویله رفت. ببعی با دیدن قیچی پا به فرار گذاشت....
1 مرداد 1395

شعر کودکانه تابستان

        آمده فصل تابستان با خورشيد فروزان   تير و مرداد،شهريور مي آيند با تابستان   تابستان گرمِ  گرم است آفتابش داغ و سوزان   اما من دوستش دارم چون تعطيل است دبستان   تابستان فصل كوشش تابستان فصل كار است   بر شاخه ي درختان ميوه هاي آبدار است   ميوه ي آبدار و شيرين نعمت پروردگاراست     ...
1 تير 1395

میوه های غمگین

    پیشی دنبال غذا بود. توی حیاط می گشت و بو می کشید که صدایی شنید. جلو رفت. یک عالمه میوه را دید که توی سطل آشغال گریه می کردند. پیشی پرسید: میوه ها! چرا شما توی سطل آشغال هستید؟ چرا این طور زخمی شدید و بی حال هستید؟ گلابی گنده ای که فقط یک گاز از آن خورده شده بود گفت: می خواهی بدانی؟ پس گوش کن تا برایت تعریف کنم. دیشب جشن تولد بود، همه جا را چراغانی کردند یک عالمه سیب و گلابی و آلو و هلو آوردند. من و دوستانم توی صندوق میوه بودیم. اول ما را توی حوض ریختند. نمی دانی چقدر کیف می داد. یک آلوی درشت از سلطل زباله بیرون آمد و گفت: ما آب بازی کردیم بالا و پایین پریدیم و خندیدیم.  وقتی آب بازی تمام شد، ما را ...
1 خرداد 1395

آقای رفتگر

    رفتگر من آقای رفتگرم زباله هارو می برم هرشب میام درِخونه ها سراغ اون زباله ها که ریخته توی کیسه ها کیسه هارو برمی دارم داخل ماشین میذارم اگه زباله جمع نشه باعث بیماری می شه یادت باشه شعارما: شهرما خانه ی ما ...
1 ارديبهشت 1395

عيد با مامان و بابا

                  از  تويِ  يك  مغازه  ،  بابا  ،   بازم   قراره      برايِ  هفت  سينِ  عيد ، شيريني   بياره      مامانِ   مهربونم  ،  امسال   بازم   دوباره      برايِ   عيدِ   نوروز   ،  سفره   مي   ذاره      سنجد و سيب و سركه،كنارِ سير و سبزه      با  سمنو  و ...
1 فروردين 1395

بچه عیدتون مبارک

  بهاره آی بهاره "به به "به عید نوروز  بهاریه شب و روز رسیده فصل  پیک نیک برید یه پارک نزدیک سرسره ها و تابا منتظرن بچه ها فصل بهار که می شه دیگه سرما نمیشه نه کاپی شن نه کلاه نه دستکشای راه راه با یک لباس راحت تو چمن و طبیعت توپ بازی و تاب بازی کنار جوی، آب بازی بهاره آی بهاره   به به چه کیفی داره     ...
27 اسفند 1394

چهارشنبه سوری مبارک

  رسیدی و پر از شادی و شوری                    آهای چارشنبه سوری ! شنیدم با جوانان جفت و جوری                    آهای چارشنبه سوری ! بساط «سرخی تــو، زردی من»                    سر هر کوی  وبرزن تو هم چون مردمــان غرق سروری                آهای چارش...
24 اسفند 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پریا خانم می باشد