پریاپریا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

پریا خانم

باغبان

باغبان    من آقای باغبونم دارم  آواز می خونم   میگم به گلهای قشنگ گلهای ناز و رنگارنگ   به به به چه خوشکلید سرخید و زردید و سفید   من دوست دارم شما رو قربون برم خدا رو   که آفریده بلبل سنبل و یاس و سنبل   نگاه من به گلهاست به سبزه و چمنهاست   کارم رو دوست دارم همیشه گل می کارم   گل می کارم گل ناز شعر می خونم با آواز   کارم خیلی تمیزه گل واسه من عزیزه   گل همیشه قشنگه تازه و رنگارنگه ...
1 شهريور 1393

شعر کودکانه مورم و دانه می برم

       شعر کودکانه مورم و دانه می برم مورم و دانه می برم دانه به لانه می برم شش پا و دو شاخک دارم صحرا می رم دون می آرم اینجا می رم اونجا می رم پایین میام بالا میرم تنهایی سخته کار من سنگینه خیلی بار من جمع می شویم با مورچه ها صف می کشیم تو باغچه ها دنبال هم مثل قطار با هم می ریم دنبال کار کار می کنیم کار می کنیم گندمو انبار می کنیم تا وقتی که از آسمان پایین میاد برف و باران تو لونه بی دون نباشیم زار و پریشون نباشیم   منبع: khaleleila.com ...
1 مرداد 1393

شعر کودکانه تابستان

شعر کودکانه تابستان       شعر تابستان (2)   شعر کودکانه تابستان   آمده فصل تابستان با خورشيد فروزان   تير و مرداد،شهريور مي آيند با تابستان   تابستان گرمِ  گرم است آفتابش داغ و سوزان   اما من دوستش دارم چون تعطيل است دبستان   تابستان فصل كوشش تابستان فصل كار است   بر شاخه ي درختان ميوه هاي آبدار است   ميوه ي آبدار و شيرين نعمت پروردگاراست     ...
1 تير 1393

اردوی مفید

  مجموعه: شعر و قصه کودکانه قرار بود جمعه از طرف مدرسه به یک اردوی تفریحی برویم. محلی که برای اردو انتخاب شده بود یکی از کوه های زیبا و معروف بود که رودخانه های زیبا از میان آن عبور می کرد. بی صبرانه برای رسیدن آن روز لحظه شماری می کردم. بالاخره جمعه آمد و من تمام وسایلم را جمع کرده بودم. مادرم برای صبحانه و ناهار برایم غذا گذاشته بود و خودم هم بدمینتونم را برداشتم تا آن جا با دوستانم بازی کنم. در مدرسه همه جمع شدیم و با هم به سمت کوه حرکت کردیم. مدتی پیاده روی کردیم تا به یک رودخانه رسیدیم می خواستیم آن جا بنشینیم و صبحانه مان را بخوریم که دیدیم بطری ها و باقیمانده ی غذاهایی که اطراف رودخانه ریخته ف...
7 خرداد 1393

بهاره آی بهاره

  مجموعه: شعر و قصه کودکانه   بهاره آی بهاره "به به "به عید نوروز  بهاریه شب و روز رسیده فصل  پیک نیک برید یه پارک نزدیک سرسره ها و تابا منتظرن بچه ها فصل بهار که می شه دیگه سرما نمیشه نه کاپی شن نه کلاه نه دستکشای راه راه با یک لباس راحت تو چمن و طبیعت توپ بازی و تاب بازی کنار جوی، آب بازی بهاره آی بهاره   به به چه کیفی داره   ...
7 ارديبهشت 1393

من بهارم

  مجموعه: شعر و قصه کودکانه من بهارم من بهارم فصل باران دوست دارم دانه ها را سبز و خرم ، شاد و خندان بازی پروانه ها را دوست دارم آسمان را آفتاب مهربان را دوست دارم روی گل را رنگ گل را بوی گل را دوست دارم ماهیان را توی چشمه، توی دریا دوست دارم هر کجا را باغ و بستان، کوه و صحرا دوست دارم، دوست دارم من بهارم، من بهارم منبع: ...
1 فروردين 1393

چهارشنبه سوری

دو پسر :   بیا بریم کارت دارم کجا بیام چی کار داری می خوایم بریم یه جای خوب اونجا تو با کی کار داری پرنده ها:   تو گوش اون چی گفتی؟ به پا تو چاه نیوفتی     دو پسر:   زود باش بیا که دیره اینجا چقدر آشغاله اونا چیه تو دستت بیا، ببین، باحاله حالا باید قاطی کنیم این یکی رو با اون دوتا می خوای چی چی درست کنی؟ ترقه های پر صدا   بمب!وااااااااای     آتش نشان:   یه اتفاق دیگه افتاده تو این خونه خونه ی بعدی کجاست خدا خودش می دونه بچه های داناتر این چیزا رو می دونن این دوتا رو ببینین یعنی زن...
26 اسفند 1392

خونه تکونی نی نی و داداشی

  مجموعه: شعر و قصه کودکانه         مامان از صبح خیلی زحمت کشیده بود حالا بعد از ظهر شده بود و حسابی خوابش گرفته بود .اما نی نی و داداشی اصلا خوابشون نمی یومد. ولی به هر حال مامان می خواست هر سه نفر با هم بخوابن .اینجوری خیال مامان راحت تر بود . مامان شروع کرد به قصه گفتن.یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس ،هیچکس ،هیچکس، ...   چی شد ؟مثل اینکه مامان خوابش رفت .دیگه قصه ادامه نداشت.   نی نی هی تکون خورد و تکون خورد تا از تو بغل مامان بلند شد و رفت .داداشی هم یواشکی دنبال نی نی رفت .خدا به خیر کنه .حالا این دوتا می خواستن چکار کنن. دو ساعت گذشت. بعد مامان از خو...
18 اسفند 1392

شعر کودکانه آقای رفتگر

شعر کودکانه آقای رفتگر مجموعه: شعر و قصه کودکانه   رفتگر من آقای رفتگرم زباله هارو می برم هرشب میام درِخونه ها سراغ اون زباله ها که ریخته توی کیسه ها کیسه هارو برمی دارم داخل ماشین میذارم اگه زباله جمع نشه باعث بیماری می شه یادت باشه شعارما: شهرما خانه ی ما   منبع: جام نیوز    ...
3 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پریا خانم می باشد