پریاپریا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

پریا خانم

حسن کچل

    داستان حسن کچل    یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود. پیرزنی بود که یک پسر کچل داشت به اسم حسن. این حسن کچل  ما که از تنبلی شهره عام و خاص بود از صبح تا شب کنار تنور دراز می کشید و می خورد و می خوابید. ننه اش دیگه از دستش خسته شده بود با خودش فکر کرد چیکار کنه که پسرش دست از تنبلی برداره و یه تکونی به خودش بده. تا اینکه فکری به خاطرش رسید بلند شد رفت سر بازار و چند تا سیب سرخ خوشمزه خرید و اومد خونه. یکی از سیب ها رو گذاشت دم تنور یکی رو یه کم دور تر وسط اتاق . سومی رو دم در اتاق چهارمی تو حیاط و …..آخری رو گذاشت پشت در حیاط تو کوچه. حسن که از خواب پاشد بدجور ...
1 مهر 1394

گاو بی‌خیال (شعر کودکانه)

            گاو بی‌خیال     گُنده است و او دارد وزن و هیکلی سنگین   خوش به حال گاوی که ذره ای نشد غمگین   یونجه می خورد هر روز غصه ای ندارد او   می رود به هر جایی بوده قلدُر و پُر رو   دائماً دُمَش را نیز می دهد تکان اما   خسته هم نمی گردد گاو گنده و زیبا   روز و شب، مگس ها را می پراند او با دُم   با صدای زنگوله لحظه ای نگردد گُم   اهل بازی و تفریح هست و بادُمش شاد است   از تمام غم ها نیز راحت...
1 شهريور 1394

لالایی ماه و مهتابه

      لالایی های کودکانه    لالایی ماه و مهتابه لالایی مونس خوابه لالایی قصه ی گل هاس پر از آفتاب پر از آبه لالایی رسم و آیینه لالایی شعر شیرینه روون و صاف و ساده زلال مثل آیینه   لالایی گرمی خونه لالایی قوت جونه لالایی میگه:یک شب هم کسی تنها نمی مونه لالایی آسمون داره گل و رنگین کمون داره توی چشمون درویشش نگاهی مهربون داره     لالایی های ما ماهه بدون ناله و آهه بخون لالایی و خوش باش که عمر غصه کوتاهه     ...
1 مرداد 1394

شعر کودکانه مرغ قشنگم

         شعر کودکانه مرغ قشنگم   مرغ قشنگم   مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه شاید داره منو صـــدا می کنه دونه می خواد تا بخوره برای من تخــــــم بذاره یه مشت دونه بر می دارم برای مرغـــــــم می پاشم   یه کاسه ی آب میارم جلوی مرغـــم میذارم اون می خوره آب و دونه بعدش میــــره توی لونه می خوابه قدقد می کنه برای من تخــــم می کنه مهری طهماسبی دهکردی  ...
1 تير 1394

گربه های شلخته

  تو خونه ی گربه ها هیچی سر جاش نیست. مثلا اگه ناخنگیر لازم باشه معلوم نیست باید تو یخچال دنبالش گشت یا تو جعبه ی داروها یا ... مثلا همین دیروز همه ی وسایل خونه با نخ به هم بسته شده بودند. اگه بابا گربه ها می خواست شلوارشو برداره میز هم باهاش بلند می شد. تلویزیون هم تکون می خورد. آخه بچه گربه شون می خواسته با کلاف نخ بازی کنه. انقدر این نخ ها رو باز کرده و به هم ریخته بود که دیگه سر و تهش معلوم نبود. فقط دور همه چیز نخ بسته شده بود.   همین ظهری دُم مامان گربه به یکی از نخ ها گیر کرد. بابا گربه هر چی سعی کرد نمی تونست دُم مامان گربه رو باز کنه. نزدیک بود دمش کنده بشه. به خاطر همین تو خونه ی گربه ها همه اش اعصاب ه...
1 خرداد 1394

من بهارم

    من بهارم من بهارم فصل باران دوست دارم دانه ها را سبز و خرم ، شاد و خندان بازی پروانه ها را دوست دارم آسمان را آفتاب مهربان را دوست دارم روی گل را رنگ گل را بوی گل را دوست دارم ماهیان را توی چشمه، توی دریا دوست دارم هر کجا را باغ و بستان، کوه و صحرا دوست دارم، دوست دارم من بهارم، من بهارم ...
1 ارديبهشت 1394

بهاره آی بهاره

بچه ها عیدتون مبارک       بهاره آی بهاره "به به "به عید نوروز  بهاریه شب و روز رسیده فصل  پیک نیک برید یه پارک نزدیک سرسره ها و تابا منتظرن بچه ها فصل بهار که می شه دیگه سرما نمیشه نه کاپی شن نه کلاه نه دستکشای راه راه با یک لباس راحت تو چمن و طبیعت توپ بازی و تاب بازی کنار جوی، آب بازی بهاره آی بهاره   به به چه کیفی داره     ...
29 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پریا خانم می باشد